از دفتر- یکم

به نام صاحب همه جا،همه جان و همه چیز
باده نخورده مستم. لازم نیست راه رفتنم را ببینی یا حرف زدنم را بشنوی تا بفهمی. این را خودم بهتر از هر کسی می دانم.
دوست دارم شب ها از فرط مستی بخوابم و صبح از خماری مستی دیشب برخیزم. یا نه ! دوست دارم از فرط مستی، نا خواسته ی " تو" در آغوشت بخوابم و دیگر صبح از خماری مستی دیشب بلند هم نشوم.
جور دیگر هم می شود: گرچه باده نخورده مستم اما باز هم باده گساری کنم با شراب چشمانت به شرطی که مزه باده طعم شیرین لب هایت باشد.
لازم نیست با خواندن این نوشته ها محکومم کنی. گفتم که لازم نیست راه رفتنم را ببینی یا حرف زدنم را بشنوی تا بفهمی.
عزیز! من باده نخورده مستم.
---
توضیح: این " از دفتر" ها نوشته های من است در مواقعی که احساس تنهایی می کنم. در این وقت ها قلم و کاغذ بر میدارم و می نویسم هر چیزی که جاری شود.
لطفا برداشت دیگری نشود.