هواپیما سفید بزرگه

چند وقتی بود که فراموش کرده بودم اما تازگی این خاطره باز هم در ذهنم زنده شده:
شش- هفت ساله بودم و مثل این وقتی ماه رمضان. روزه میگرفتم؟ شاید روزه نصفه و نیمه ای هم میگرفتم. آن ماه رمضان این حرف پدرم که: " تو ما رو دعا کن. دعای بچه ها زود میگیره " شده بود یک علامت سوال بزرگ. که من کودک چه برتری دارم که پدرم ندارد و به خاطرش دعایم به قول پدر زودتر میگیرد.
به خیال خودم خواستم ببینم پدر راست گفته یا نه. نمیدانم چرا ولی به قول عزیزی که :" ما از خدا در حد غول چراغ جادو انتطار داریم" ، آرزویی در حد غول چراغ جادو کردم : " خدایا اون هواپیما سفید بزرگه رو میخوام، عین اونکه فلانی داره" شب بعد میهمان داشتیم. هدیه میهمان برای من " هواپیما سفید بزرگه" بود "عین اونکه فلانی داشت".
حالا دیگر بچه نیستم. حالا دیگر آرزو هایم هم با خودم بزرگ شده اند. آرزو هایی دارم که در حد خدایی خداست نه بشکن زدن غول چراغ جادو. امیدم این است برای خدا همان باشم که دنبال" اون هواپیما سفید بزرگه "بود. بله! پاکی کودکانه چیز دیگری است اما خدا هم .... خداست!